گزارش يك مسافرت

ساخت وبلاگ

به نام خدا

  كزارش مسافرت به شبستر :

براي شركت در همايش بين المللي دانشگاه پيام نور شبستر، صبح روز چهارشنبه بيستم اسفند ماه1393 همراه دوست عزيزم آقاي دكتر امين لو عازم شبستر شديم . براي اين منظور طبق قرار ساعت 5/5 صبح از در منزل ما حركت كرديم، حدود ساعت 6 در ترمينال شماره 2 فرودگاه مهر آباد حاضر بوديم. وقتي براي گرفتن كارت پرواز مراجعه كرديم گفتند بليط شما براي پرواز ساعت 6 بوده و هواپيما پرواز كرده است . باتوجه به اينكه همايش ساعت 9 صبح همان روز شروع مي شد و ما به اشتباه ساعت پرواز خود را 7 صبح مي دانستيم حساب كرده بوديم كه ساعت 8 به تبريز و ساعت 9 به شبستر خواهيم رسيد . با اين پيش آمد تمام محاسبات بهم ريخت و مانديم كه چه كار كنيم،. يادم افتاد كه مدير عامل فرودگاه مهر آباد آشنا و همشهري آقاي دكتر امين لو است، گفتيم با اينكه زمان ناجور و وقت استراحت است اما چاره اي نداريم آقاي دكتر زنگ زدند و كمك خواستند.آقاي ......... با نهايت بزرگواري و بدون اظهار ناراحتي به مسئول ترمينال فرودگاه تلفن كردند و باكمك ايشان براي پرواز ساعت 8 بليط تهيه شد و ما درعين ناراحتي ولي با خيال آسوده نشتيم . خوشبختانه پرواز بموقع انجام شد و ما ساعت9 به تبريز و ساعت 10 به شبستر رسيديم . مستقيم به محل برگزاري همايش يعني سالن اجتماعات (آمفي تآتر)مقبرة شيخ محمود شبستري رفتيم . برنامه هاي مقدماتي افتتاح همايش انجام شده بود و آقاي كاشاني فرماندار شبستر در حال سخنراني بودند . در رديف انتهايي سالن نشستيم تا سخراني تمام شد ،جلو رفتيم و بعد از سلام و عليك و ديدار با مسئولين همايش و شهرستان در جاي خود و در رديف اول مستقر شديم . سخنران بعدي حضرت حجت الاسلام حاج آقا محمد زاده امام جمعة محترم شبستر بود كه در جايگاه قرارگرفتند و صحبت كردند و بعد بدليل داشتن برنامة ديگري خداحافظي كردند و رفتند . براي ادامة برنامه واجراي سخنراني هاي علمي، هيأت رئيسة در جاي خود مستقر شده سخنرانان را به ترتيب براي ارائة مطالب خود به جايگاه دعوت مي كردند . هر سخنران 15دقيقه مجال صحبت داشت كه معمولا وقت را مراعات مي كردند در غير اين صورت هيأت رئيسه تذكر مي داد. بعد از سه سخنران هيأت رئيسه عوض مي شد، با اينكه همة صحبت ها علمي و تحقيقي بود، به دليل تنوع و قابل استفاده بودن مطالب جلسه خسته كننده نبود . علاوه بر مهماناني كه از دانشگاه هاي مختلف كشور مانند تهران ، تبريز ، بوشهر و خود شبستر حضور داشتند، آقاي دكتر عباس نصيري فرد معاون امور بين المللي اتحادية دانشمندان جهان اسلام  ، آقاي دكتر ايمن النصري از مصر  و آقاي منيرابن عثمان از الجزاير نيز در همايش شركت كرده بودند . سخنراني دو نفر آخر به زبان عربي انجام شد و توسط مترجماني كه از خود دانشگاه پيام نور شبستر بودند همزمان به فارسي ترجمه گرديد و يك سخنراي هم به زبان انگيسي با زير نويس فارسي ايراد گرديد كه گزارش كامل همايش هاي دو سال گذشته ( سالهاي 91 و92 ) را براي ميهمانان خارجي ارائه داد . برنامه ها تا ساعت يك بعد از ظهر ادامه پيدا كرد و بعد براي صرف ناهار به سالن هتل گلشنراز رفتيم ، نماز را هم در نماز خانة هتل خوانديم . تعداد مهمان براي  ناهار حدود صد نفر مي شد. بعد از ظهر مجدداً به سالن همايش برگشتيم  برنامه با نيم ساعت تاخير شروع شد و مثل صبح ، صحبت ها مفيد و قابل استفاده بودند . قرار بود در پايان برنامه هاي روز اول از كتاب « وايقان و خاطرات من » نوشتة آقاي دكتر امين لو رو نمايي شود. قبل از آن برنامه نوبت سخنراني من بود كه عنوان« شبستر و هويت هاي گم شدة آن» را انتخاب كرده بودم . بعد از خير مقدم به مهمانان و تشكر از برگزار كنندگان همايش يك نمونه از آثار باستاني تخريب شده (هويت گم شده) ي شبستر را كه در مقالة خود ارائه داده بودم و در كتاب مجموعة مقالات به چاپ رسيده يعني آسياب ها را توضيح دادم و شنوندگان را براي كسب اطلاعات بيشتر و كاملتر به كتاب آسياي هفت سنگ استاد مرحوم دكتر باستاني پاريزي ارجاع دادم.

بعد از سخنراني من آقاي دكتر امين لو پشت تريبون رفتند و بطور مفصل در بارة انگيزه نوشتن كتاب با اشاره به بعضي از قسمت هاي آن صحبت كردند و در پايان بصورت نمادين از كتاب رونمايي شد. و بعد براي اداي فريضة نماز مغرب و عشا و رونمايي حقيقي از كتاب آقاي دكتر امين لو ، همگي به وايقان رفتيم . بعد از برگزاري نماز جماعت در مسجد، در همانجا مراسم رونمايي شروع شد ، چند نفر از جمله آقاي كاشاني فرماندار شبستر  و در نهايت خود آقاي دكتر امين لو سخنراني كردند و با بعد حضور چند نفر از مسئولين و معتمدين وايقان از كتاب پرده برداري شد و به هر يك از شركت كنندگاني كه براي رو نمايي به جايگاه دعوت شده بودند يك جلد كتاب هديه دادند. برنامه تمام شد و براي صرف شام به شبستر برگشتيم  تعداد مهمانان در سر ميز شام بيش از پنجاه نفر بودند . بعد از صرف شام براي خوابيدن به منزل حاج حسين آقا امين لو در وايقان برگشتيم چون ظهر هم استراحت نكرده و خسته بوديم شب را خوب خوابيديم .

صبح روز پنجشنبه بعد از نماز صبح دوباره كمي خوابيديم . بعد از صرف صبحانه، با قرار قبلي جهت شركت در جلسة مسئولين كتابخانه هاي شهرستان شبستر به كتابخانة عمومي شهر شبستر رفتيم . آقاي دكتر محسني رئيس كتابخانه هاي شهرستان با همكارانشان آماده بودند  براي اينكه بتوانيم به موقع درهمايش دانشگاه پيام نور حضور پيدا كنيم، پس از بازديد سريع و مختصر از كتابخانه، درجلسه اي كه با شركت اكثريت  مسئولين كتابخانه هاي شهرستان تشكيل شد شركت كرديم و گزارش آقاي دكتر محسني در بارة كتابخانه ها و انجمن خيرين كتابخانه ساز  شهرستان شبستر  را شنيديم . آقاي دكتر امين لو و اينجانب هركدام صحبت مختصري كرديم ، پس از پذيرايي خداحافظي نموده به سرعت خود را به  محل همايش رسانديم .. تا ساعت يازده و ربع در سالن همايش بوديم حدود ساعت يازده آقاي سرتيپي مدير آموزش و پرورش شبستر نيز به جمع ما پيوستند و ديداري كرديم ،ايشان كمي نشستند و رفتند ما هم بنا به قرار قبلي به ادارة آموزش و پرورش كه در سالهاي اخير در محل دبستان خوشگوي قديم ساخته شده  رفتيم . ساختمان جديد آموزش و پرورش در موقعيت مناسب ساخته شده و مرتب  تميز و خوب بود .در اطاق رياست جلسه اي با حضور اينجانبان و آقاي سرتيپي و آقاي ناصري و دو سه نفر ديگر از همكارانشان تشكيل شد . ديدن اين مكان مرا به ياد دوران تحصيلات دبيرستاني انداخت و شرح دادم كه درحدود سال 1333 در اين محل ساختمان يك مدرسة شش كلاسه، با همت آقاي ناصري بخشدار با كفايت وقت از محل عوارض بخشداري ساخته شده بود ، دبيرستان گلشنراز شبستر از محل استيجاري قبلي به اين ساختمان منتقل شد ، و همة دانش آموزان از جمله من كه دانش آموز سال دوم دبيرستان (هشتم) بودم به اينجا آمديم . آن موقع دبيرستان گلشنراز فقط سه كلاس هفتم ، هشتم و نهم يعني دورة اول متوسطه داشت رئيس فرهنگ (آموزش و پرورش ) آقاي فضل اللهي ، مردي، مدير ، مدبر و دلسوز بود درضمن تدريس ادبيات فارسي كلاس ما را هم خود عهده دار بودند.دلم مي خواست فرصت داشتم و در بارة دبيرستان گلشنراز و ارزش آن در فرهنگ شبستر بيشتر صحبت مي كردم ولي به دليل ضيق وقت كوتاه آمدم فقط خواهش كردم كه به وضعيت كنوني دبيرستان كلشنراز عنايت بيشتري داشته باشند و هر چه زودتر ساختمان تخريب شدة آنرا تكميل و دبيرستان را احياء نمايند چون اكثر تحصيل كرده هاي سالهاي پيش منطقة شبستر (شهرستان شبستر ) مديون اين مؤسسة ارزشمند هستند و خاطرات زيادي از آن دارند .

آقاي سرتيپي گزارش جامعي از فعاليت ها و برنامه هاي خود و همكارانشان ارائه دادند كه نشانگر پويايي و مديريت خوب ايشان بود و بعد آقاي دكتر امين لو ضمن تشكر از كار هاي انجام شده نقطه نظر ها و پيشنهاد هاي خود را به صورت مكتوب به آقاي سر تيپي دادند . در آن نامه يادآوري كردند كه بهتر است تمام اين برنامه ها مكتوب و عملياتي شوند تا در صورت تغيير مديريت ها كارها نيمه كاره و ناقص رها نشوند . در ضمن بهتر است آموزش و پرورش اقدام به تهية كتاب جامع تاريخ آموزش و پرورش شهرستان شبستر بكند و براي اين كار بهترين الگو كتابي است كه در زمان مرحوم آقاي فضل اللهي تحت عنوان تاريخ فرهنگ ارونق و انزاب نوشته شده است . لوح اسامي رؤساي آموزش و پرورش شبستر از بدو تاسيس مدارس به سبك جديد تا حال به ديوار آويخته بود كه خيلي جلب توجه كرد و پيشنهاد شد كه عكس آقايان مذكور جمع آوري و در اطاق رياست نصب شود. آقاي سرتيپي قول اقدام در زمينه هاي فوق را دادند . جلسه تا حدود ساعت يك ادامه پيدا كرد و چون دير شده بود نماز ظهر و عصر را در نماز خانة ادارة آموزش و پرورش به جا آورديم و براي صرف ناهار ما را به رستوران زيبايي كه بين راه شبستر تبريز و در محدودة سيس ساخته شده است بردند؛ با آبگوشت لذيذ و ماست محلي و .... پذيرايي مفصلي كردند .بعد از ناهار ناهار بلا فاصله راه افتاديم اما باز هم با كمي تأخير خود را به همايش دانشگاه پيام نور رسانديم.

بعد از ظهر روز پنجشنبه در برنامة پاياني همايش قرار بود بعد از چند سخنران  مقاله ها و دانشجويان منتخب معرفي شده جوايز آنها اهدا شود .بنا به خواستة آقاي دكتر غني زاده رئيس دانشگاه پيام نور شبستر و همايش ، اينجانب مجدداً به پشت تريبون رفتم تا صحبت پاياني نموده مقاله هاي منتخب را اعلام كنم . من هم از فرصت استفاده كرده ضمن بيان قسمت باقيماندة سخنراني ديروز خودم نقاط قوت همايش را برشمردم  و از برگزار كنندگان آن و از اينكه توانستند قبل از شروع همايش تمام مقالات را بررسي و مجموعة مقاله هاي منتخب ( حدود جهار صد مقاله از هزار مقالة رسيده ) را در سه جلد كتاب هفتصد صفحه اي چاپ و آمادة‌ توزيع نمايند تقدير و تشكر كردم و معرفي مقاله هاي انتخاب شده را  به عهدة مجري خوش بيان وتواناي همايش محول كردم . در نهايت باحضور حدود ده نفر از اساتيد و ميهمانان در جايگاه ، جوايز و لوح ها اهداء شد و با گرفتن عكس يادگاري دسته جمعي همايش پايان يافت.  بعد از اتمام برنامه ها آقاي دكتر غني زاده خواستند كه كمي هم بنشينيم و در مورد برنامة سال آينده صحبت كنيم كه اين خود دليل بردرايت و آينده نگري اين مدير مدبر است . چون غروب آفتاب نزديك بود و من علاقه مند بودم براي زيارت قبور و قرائت فاتحه به پدر و مادر مرحومم به قبرستان كه نزديك بود بروم ، اجازه خواستم قبول فرمودند ، حدود نيم ساعت بعد جلسه با شركت چند نفر از اساتيد و همكاران آقاي دكتر غني زاده و آقاي دكتر امين لو و اينجانب در سالن هتل گلشنراز ( محل پذيرايي)شكيل شد و كمي در بارة زمان تشكيل همايش سال آينده و عنوان آن بحث شد نظر ها مختلف بود بعضي معتقد بودند كه بهتر است همايش در بهار برگزار شود و بعضي به همين فصل اعتقاد داشتند من  ديدم اين بحث ها احتياج به فكر و زمان بيشتري دارد پيشنهادي دادم و آن اينكه «چون همة دست اندر كاران همايش تا امروز در گير بودند و خسته هستند ، تا فرارسيدن تعطيلات نوروز استراحت كنند . نوروز را به خانواده هايشان برسند از پانزده فروردين تا پانزده ارديبهشت فكر و مبادلة اطلاعات و برنامه ريزي كنند . در نيمة دوم ارديبشت برنامة سال آينده اعلام گردد انشاالله» همه حاضرين از اين پيشنهاد استقبال كردند و جلسه به خوبي و خوشي تمام شد .با آرزوي سلامتي و موفقيت هاي بيشتر و روز هاي بهتر براي همة دست اندر كاران اين همايش ارزشمند.

                                                                              احمد اشرفي زاده        فروردين ماه 1394      

شبستر...
ما را در سایت شبستر دنبال می کنید

برچسب : گزارش یک مسافرت,گزارش یک سفر,گزارش یک سفر خیالی,گزارش یک سفر علمی,گزارش یک سفر زیارتی,گزارش یک سفر به زبان انگلیسی,گزارش یک سفر کاری,گزارش سفر یک روزه, نویسنده : ashrafizadeh-ahmada بازدید : 58 تاريخ : چهارشنبه 17 شهريور 1395 ساعت: 1:58