داستانهای کوتاه نقل از کتب زنده یاد استاد باستانی پاریزی
آب آلو یادت نره :
در زمان وزارت میرزاآقاخان نوری، کسانی که قرار بود و یا می خواستند به حکومت ناحیه ای برسند یک روز قبل طرف عصر نزد پیشخدمت مخصوص میرزا آقا خان می رفتند و به او رشوه ای می دادند و میگفتند فردا آب آلو یادت نرود علت این بود که میرزا آقاخان یبوست مزاج داشت میدانیم که بسیاری از بیماریها خصوصاً خشم و نا راحتی نتیجۀ سوء مزاج است صبح زود پیشخدمت آلود خیسانده به میرزا آقاخان میداد و او آنروز سر حال میآمد و هر چه می آوردند با خوشحالی امضاء میکرد. کتاب کوچۀ هفت پیچ استاد باستانی پاریزی
جای پای زن :
می گویند وقتی احمد خان اردلان به دستور شاه عباس قلعۀ رواندوز در کردستان را محاصره کرده بود بدلیل استحکام قلعه محاصره طولانی شد و احمد خان بازگشت در راه برکشت به پیرزنی برخورد پیرزن از خان پرسید دلیل معطلی و بازگشت از تسخیر قلعه چیست ؟ خان به شوخی گفت « راه دخول قلعه مسدود بود ». پیر زن شوخ طبع حاضر جواب گفت : « شبِ زفافِ من هم راه دخول مسدود بود منتهی چون طرف من مرد بود در یک حمله قلعه را گشود! » حرف پیرزن به خان گران آمد و به غیرتش برخورد؛ برگشت و ما وقع را با سربازان در میان گذاشت صبح فردا با عزم راسختر به قلعه حمله ور شدند و اتفاقاً در قلعه گشوده شد. کتاب کوچه هفت پیچ استاد باستانی پاریزی
برچسب : نویسنده : ashrafizadeh-ahmada بازدید : 2