یک خاطره :
در مجلس بزرگداشت مرحوم استاد دکتر باستاني پاريزي که در انجمن مفاخر فرهنگي برگزار شده بود ، يكي از سخنرانان آقاي دعايي ( مدیر روزنامة اطلاعات ) بود كه طي يك صحبت مفصل و خوب داستان كوتاه زير را هم بيان كردند : در روزها آخر عمر مرحوم دکتر باستاني پاريزي كه در بيمارستان مهر بستري بودند به عيادت ايشان رفتم دست خالي بودم ، گفتم بمناسبت ایام سوگراری از آوردن گل یا شیرینی معذور بودم، مانند هميشه با رويي گشاده و لحن شيرين ظنز آميز خود فرمود ، ميلة پايين تخت خواب را كمي به چرخان تا سرم بالا بيايد جوابت را بدهم . من اين كار را انجام دادم .وقتي راحت شد فرمود، قديم در كرمان دكتري بود که بيمار ها را معاينه مي كرد، دارو مي داد و از همه پول مي گرفت ، اعتقاد داشت كه به داروي بدون پول مريض اهميت نمي دهد و درست مصرف نمي كند در نتيجه خوب نمي شود . روزي يك نفر مريض پيش او مي آيد و پس از معاينه و در يافت دارو مي گويد كه پول ندارم . دكتر به او مي گويد كه اشكالي ندارد آن بيل را بردار و باغچة حياط را بيل بزن و مزد آنرا بابت درمان حساب می کنم شما هم میلۀ تختخواب را چرخاندی حساب شد.
احمد اشرفی زاده
شبستر...برچسب : نویسنده : ashrafizadeh-ahmada بازدید : 40