گزارش مسافرت به سیستان و بلوچستان

ساخت وبلاگ

بنام خدا

گزارش مسافرت به زاهدان

برای شرکت در مراسم بزرگداشت استاد دکتر ایرج افشار سیستانی، ایران شناس بزرگ، نویسندۀ توانا و سخت کوش که بیش از هفتاد کتاب و هزاران مقاله و سخنرانی های کشوری و بین المللی در پروندۀ پر بار ایشان ثبت شده، روز چهار شنبه تازیخ 8/9/1396 در معیت خود استاد افشار، آقای اسفندیار معتمدی، آقای دکتر امیر اکباتانی و آقای دکتر ملازهی عازم زاهدان شدیم و صبح روز بعد آقایان دکتر امین لو و دکتر علی اشرف مجتهد شبستری نیز به جمع ما پیوستند. این افراد عده از اعضای گروه یاران با صفا( گروهی که هر ماه یک مرتبه در منازل دور هم جمع می شویم) بودند که به دعوت میزبان برای شرکت در مراسم اعلام آمادگی نموده هر یک مقاله ای در ارتباط با موضوع نوشته به ستاد برگزاری مراسم ارسال کرده بودند، که قرار است مجموعۀ مقالات بصورت نشریه ای مستقل چاپ و منتشر شود ، برگزار کنندۀ مراسم بنیاد نختگان کشوری وابسطه به معاونت ریاست جمهوری بود ولی میزبانی آنرا ادارۀ کل نخبگان استان سیستان و بلوچستان بر عهده داشت و دانشگاه های : زاهدان، علوم پزشکی و زابل همکاری خوب و صمیمانه ای داشتند و همه گونه امکانات لازم را در اختیار برگزار کننگان قرار داده بودند.

روز چهارشنبه هشتم آذرماه ساعت 5/6 صبح از فرودگاه مهرآباد تهران با هواپیمای ایران ایر به سوی زاهدان حرکت کردیم، حدود یک ساعت و چهل دقیقه در پرواز بودیم. در طول پرواز آنچه از پنجرۀ هواپیما دیده می شد زمین های خشک بی آب و علف کویر بود که زیبایی های خاص خود را داشت. در فرودگاه زاهدان به استقبال آمده بودند بعد از معرفی مختصر و آشنایی با نماینگان میزبان،ازسالن خارج شدیم و یک مرتبه با محوطۀ سبز و خرم و درختان بزرگ خرما روبرو شدیم. معلوم بود که با زحمت و هزینه زیاد ساخته شده است.  ما را با یک اتوبوس به اولین محل قرار یعنی ، مجتمع فن آوری و نوآوری دانشگاه سیتان و بلوچستان بردند. در آنجا با مسئول اصلی مراسم یعنی آقای دکتر پهلوانی رئیس بنیاد نخبگان استان و همکارانشان آشنا شدیم و علاوه بر پذبرایی، از دو کلاس آموزشی که برای دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی برگزار شده بود دیدن کردیم در یکی از کلاسها با حضور گزارشگران صدا و سیمای استان آقای دکتر پهلوانی و آقای دکتر افشار صحبت کردند و ما را به دانش آموزان معرفی نمودند . سپس در همان محوطه به بازدید از نمایشگاه دستاورد های پژوهش و فناوری استان رفتیم این نمایشگاه توسط گروه های مختلف دانش آموزان و مؤسسات مختلف فرهنگی تشکیل شده بود و ساخته ها و دستاورد های مختلف را بنمایش گذاشته بودند از غرفه های مختلف دیدن کردیم از آنجمله غرفۀ شرکت تعاونی تولید و فرآوری گیاهان دارویی، مرکز آموزشی جهادکشاورزی، سنگهای قیمتی و صنایع دستی، مواد غذایی ، وسایل دست ساز دانش آموزان و معلمین و.... را دیدیم در مجموع خیلی خوب بود بازدید کننگان زیادی از مدارس مختلف و افراد آزاد حضور داشتند و شلوغ بود. از آنجا برای استراحت به استاد سرای دانشگاه آزاد زاهدان که قبلاً هماهنگ کرده بودند رفتیم و بعد از کمی استراحت و خواندن نماز ظهر و عصر، برای صرف ناهار به مهمانسرای دانشگاه زاهدان رفتیم. محوطه دانشگاه زاهدان خیلی بزرگ با فضای سبز مناسب و با رسیدگی خوب برای محیط زیست کل شهر در کنار کویر زاهدان هم کمک بزرگی بود. رستوران دانشکدۀ فنی مهندسی که برای میهمانان در نظرگرفته شده بود تقریباً نوساز و خیلی تمیز بود. بعد از صرف ناهار دوباره به محل استراحت یعنی استادسرای دانشگاه آزاد برگشتیم. حدود ساعت 4 بعد از ظهر  در معیت آقای دکتر افشار برای دیدن کتابخانۀ تخصصی ایرانشناسی موقوفۀ استاد ایرج افشار سیستانی رفتیم. این کتابخانه که تمام کتابهای آنرا خود آقای دکتر افشار  اهداء نموده اند در یک ساختمان اختصاصی در کنار سازمان اسناد و کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران مرکز سیستان و بلوچستان قرار گرفته و دارای حدود بیست هزار جلد کتابهای با ارزش، همراه با تمام تألیفات خود استاد افشار و نشانها و تقدیر نامه های ایشان می باشد.از دیدن کتابخانه و شنیدن توضیحات خود استاد افشار و مسئولین کتابخانه لذت بردیم و استفاده کردیم بعد از آن بازدید آقای دکتر شاکری از مسؤلان دانشگاه علوم پزشکی زاهدان که بوسیلۀ آقای مهندس حسینی از حضور ما در زاهدان مطلع شده بودند تشریف آوردند و ضمن دیدار مارا برای گردش به داخل شهر و خرید به بازار بردند فقط کمی ادویه خریدیم چون اجناس دیگر عمدتاً دست دوم اروپایی بود که از طریق پاکستان و افغانستان وارد بازار زاهدان شده است و فروشندگان شهر های دیگر بطور کلی می خرند و به شهر های خود می برند برای ما جالب نبودند.حدود ساعت 9 دو باره به دانشگاه زاهدان برگشتیم و پس از صرف شام برای خواب به محل استراحت خود برگشتیم .

روزدوم( پنجشنبه9/9/96)

 قرار بود برنامۀ رسمی بزرگداشت از ساعت 8 صبح شروع شود لذا بعد از نماز صبح و کمی استراحت در سالن استادسرا صبحانه را خوردیم و بطرف محل مراسم راه افتادیم  بموقع رسیدیم ولی اکثریت میهمانان هنوز نیامده بودند با راهنمایی مسئول سالن ما چهار نفر در محل مناسبی که از قبل درنظر گرفته شده بود مستقر شدیم سالن بسیار زیبایی یودکه گنجایش حدود سیصد نفر را داشت، صندلی ها بصورت دوایر هم مرکز چیده شده بود، تمام صندلی ها دارای میز اختصاصی مجهز به میکروفون گوشی و چراغ مطالعۀ بودند که بر عظمت و زیبایی سالن  می افزود در وسط سالن سکوی دایره ای شکل( سن ) به قطر تقریبا"چهار متر قرار داشت که با گل تزیین شده بود و در ضمن اجرای مراسم دیدیم که سن به آرامی و با وقار ازسطح زمین سر بلند کرد و بصورت یک اطاقک استوانه ای در وسط جمعیت قرار گرفت دور تادور آن مانیتور هایی بود که کلییپ نشان می دادند جون تعداد مانیتور ها زیاد بود ازهمه طرف براحتی دیده می شد.ما نشسته بودیم و سالن را نظاره میکردیم و میهمانان بتدریج وارد سالن می شدند دو نفر از اعضای گروه ما یعنی آقای دکتر امین لو و دکتر مجتهد شبستری هم که قرار بود روز بعد بیایند،وارد سالن شدند. چون مراسم علاوه بر بزرگداشت استاد دکتر افشار تجلیل از شهید خلبان مراد زهی نیز برگزار بود لذا علاوه بر مقامات استانی و میهمانان کشوری عده ای از نیروهای نظامی و انتظامی هم با نظم خاصی به سالن آمدند و بر زیبایی مراسم افزودند

حدود ساعت 5/8 مراسم با سرود ملی شروع شد و پس از قرائت آیاتی از قران مجید و اعلام برنامه توسط مجری، سخنرانی ها شروع شدابتدا رئیس بنیاد نخبگان کشوری و بعد آقای دکتر پهلوانی مدیر بنیاد نخبگان استان سیستان و بلوچستان و بعد سردار نامی.از نیرو های نظامی صحبت کردند که اطلاعات وسیع و خوبی از اوضاع جغرافیای طبیعی و سیایی کشور در گذشته و حال داشت و شخصیت و عملکرد خلبان شهید مراد زهی را بخوبی بیان کرد. از جمله سخنرانان آیت الله سلیمانی امام جمعۀ زاهدان و مولوی عبدالحمید امام جماعت اهل تسنن بودند . صحبت های آیت الله سلیمانی خیلی خوب و قابل استفاده بود ولی صحبت ها مولوی عبدالحمید زیاد جالب نبود فقط دعوت به وحدت کرد و گفت که ایران مال همۀ ایرانیان است. از گروه ما آقای دکتر امین لو سخنرانی کردند و سخنران بعد آقای دکتر افشار سیستانی بودند که ذر بارۀ سواحل مکران در سیستان و بلوچستان( سواحل دریای عمان و خلیج فارس) صحبت نمودند و با استناد به مدارک مستند ثابت کردند که خلیج فارس از اول خلیج فارس بود. بعد از پایان برنامه های کلی در سالن جلسات نخصصی در سالن های مختلف تشکیل شد ما با دوستان همراه آقای دکتر افشار و عده ای از میهمانان دیگر در یک سالن دور هم جمع شدیم و به نوبت مطالبی را که در مقالۀ نوشته بودیم بطور مختصر بیان کردیم آقای دکتر ابراهیم زاده استاد دانشگاه زاهدان که جلسه را نیز مدیریت می کردند صحبت نموده ختم جلسه را اعلام کردند. بعد همه برای نماز و صرف ناهار به رستوران دانشگاه رفتیم  و بعد از کمی استراحت در استاد سرای دانشگاه آزاد آ برای  بازدید از موزه جنوب شرق کشور در شهر زاهدان رفتیم موزه خیلی بزرگ در چند طبقه و مجموعه ای از آثار باستانی پیدا شده از استانهای جنوب شرق کشور در آنجا نگهداری می شود ساختمان نو ساز و برای موزه ساخته شده و محل نگهداری اشیاء بسیار مناسب و خوب است ولی جای تعجب است که راه رو ها خیلی دراز و طبقات بوسیله پله بهم راه داشت که اصلاً فکری به معلولین و معمرین برای گردش و بازدید نشده بود من این سئوال را از راهنمای موزه کردم جوابی نداشت لذا در دفتر یاداشت موزه نوشتم و تأکید کردم که فکری برای این معضل بکنند.

بعد از دیدن موزه گروه ما را برای گردش و خرید به شهر زاهدان راهنمایی کردند ولی. آقای دکتر افشار را برای مصاحبه و پخش زندۀ آن به تلویزیون بردند و ما پس از کمی گردش در شهر برای صرف شام که از طرف دانشگاه علوم پزشکی زاهدان ترتیب داده شده بود به یک رستوران سنتی در خارج از شهر بنام  براسون رفتیم رستوران در فضای سر سبز بسیار بزرگ در چادر های مختلف احداث شده و بدلیل داشتن غذاهای خوب و محیط دنج و زیبا مشتریان زیادی داشت. معلوم شد که تقریباً تمام میهمانان ویژه را در زاهدان به آنجا می برند. بازهم گروه ما زودتر از همه رسیدیم و بتدریج آقای دکتر افشار و همراهانشان همچنین آقای دکتر میری رئیس دانشگاه علوم پزشکی زاهدان آمدند حدود بیست نفر شدیم و در یک فضای صمیمی و باصفا شام خوبی خوردیم سپس بروال جلسات تهران خودمان با فطعه شعری از حافظ که هر بیت آن  به نوبت خطاب به یک نفر خوانده می شود میهمانی آن شب هم به پایان رسید و با خاطری خوش به استاد سرا بر گشتیم .

روز سوم ( جمعه 10/9/96 ) برنامه بازدید از شهر زابل بود لذا :

 ساعت 7 صبح طبق قرار در دانشکده مهندسی دانشگاه زاهدان جمع شدیم و با اتوبوسی که برای این منظور آماده کرده بودند بطرف زابل راه افتادیم جاده حشک و بی آب و علف بود و غیر از چند تکه آبادی کوچک چیز دیگری جلب توجه نمی کرد فقط دو نکته قابل ذکر دیدیم یکی محل کشتار دسته جمعی حدود سی نفر از مسئولین و اهالی بی گناه بلوچی بدست فاتل معروف عبدالمالک ریگی بود که شرح ماجرا و چگونگی دست گیری و اعدام  قاتل در خرداد ماه سال 1389 در رسانه های جمعی آنزمان انتشار یافت. در محل حادثه آرامگاه جمعی مناسبی ساخته شده و همۀ شهدا در آنجا مدفون هستند که هر بیننده ای را متأثر می کند و به قصاوت قلبی و شقاوت انسان گمراه متوجه می شود. نقطۀ دوم نقطۀ مرز مشترک سه کشور ایران ، افغانستان و پاکستان بود که از نزدیک مشاهده کردیم و آقای دکتر افشار که خود علاوه بر ایران شناسی، اهل زابل نیز هستند و دقیقاً محل را می شناختند، توضیح دادند و گفتند این قله کوه را که می بینید همان نقطه  مرز مشترک سه کشور است و ملک سیاه کوه نام دارد. پس از کمی توقف و قرائت فاتحه به شهدای مذکور براه افتادیم و چهل کیلومتر مانده زابل به شهر سوخته رسیدیم که هدف اصلی از مسافرت به زابل بود ابتدا از موزه شهر سوخته دیدن کردیم. تمام آثار باستانی که در آنجا نگهاری می شد قدمت حدود دو هزار و پانصد ساله داشت مسئول موزه توضیحات مبسوطی در باره اشیاء مو.حود در موزه دادند علاوه بر سفال ها و جامهای ریز و درشت مرمری، بقایای پارچه های سوخته ( که اسم شهر سوخته از آنها گرفته شده )گورهای خانوادگی و فردی حاوی استخوانهای تقریباً سالم وجود داشت بارز ترین نکتۀ قابل ذکر چشم مصنوعی که از قیر و چربی با رگه های طلا ساخته شده و داخل کره چشم کار گذاشته شده است و می گفتند اولین عمل چشم پزشکی در جهان ( حراحی و کار گذاشتن چشم مصنوعی در بدن انسان)  است. همچنین انیمیشن، که نقاشی های آن در جدار بیرونی یک جام تر سیم شده با چرخاندن جام ( یا گلدان ) حول محور قایم نقاشی متحرک دیده می شود بعضی از گور ها از دو قسمت مجزا درست شده بود که با دیواره ای از هم جدا می شد از قرار معلوم در یک قسمت خود متوفی و در قسمت دیگر اشیاء قیمتی متعلق به آنرا دفن می کردند با اینکه موزه در کنار جاده و دور از هر نوع فضای سبز طبیعی و آب جاری ساخته شده ولی محوطۀ آن دارای فضای سبز و پارکینک سر پوشیده (سوله ) بود و تعداد زیادی آلاچیق برای استراحت مسافران و بازدید کنندگان و حتی وسایل ورزش مانند پارکها داشت بعد از دیدن موزه برای دیدن خود شهر سوخته رفتیم.

بقایای شهر سوخته که با زحمات و هزینه بسیار زیاد از زیر خاک بیرون آورده شده در فضای بزرگی با اختلاف سطح نسبت به جاده و محل موزه در قسمتهای مختلف دیده می شد  تعداد زیادی پله بازدیدکنندگان را به محوطه شهر سوخته هدایت میکند، من معبر خاکی کنار گذر که شیب ملایم داشت بالا رفتم. ابتدا قسمت مسکونی که از خشت و گل ساخته شده نمایان بود ولی قسمت های دیگر شهر از دور دیده میشد. چشم اندازی که روبروی هر بیننده قرار دارد نمادی از یک شهر بزرگ قدیمی با ساختار منطقی و زیبا را نشان می دهد که قسمت های مسکونی ، اداری، تجاری، و نگهداری حیوانات جدا از هم با دسترسی های مناسب که در حاشیه دریاچۀ خشک شدۀ هامون و کار رود هیرمند قرار داشت تعبیه شده است. مسؤل موزه همراه ما بود و با توضیحات خوب ما را از نزدیک شدن زیاد به تمام قسمت ها بی نیاز می کرد بخصوص برای من که به دلیل زانودرد شدید راه رفتن بخصوص در آن فضای خاکی با پستی و بلندی های زیاد مشکل بود.

بعد از بازدید از شهر سوختۀ زابل سوار اتوبوس شده بطرف شهر زابل راه افتادیم و مستقیم به دانشگاه زابل که انتظار گروه ما را میکشیدند رفتیم. هرچه به شهر نزدیکتر می شدیم برخلاف زاهدان به فضای سبز افزوده می شد و آثار جریان رود هیرمند در این منطقه خود را نشان می داد. متأسفانه بدلیل بی مهری های دولت افغانستان و بی توجهی های مسؤلان کشور ما بر خلاف قوانین بین المللی دولت افغانستان با ایجاد سد در مقابل جریان آب رود خانۀ هیرمند مانع ورود آن به کشور ایران می شود و این رودخانه که شاهرگ حیاتی استانهای جنوب شرق کشور بخصوص سیستان و بلوچستان است،  در خاک ایران نفس های آخر خود را می کشد.اگر بارندگی ها زیاد و سدها ساخته شده در خاک افغانستان لبریز شوند فعلاً سرریز آنها به خاک ایران می آید و جمع کردن آن آبها در حوزچه های بزرگی بنام چاه نیمه ها و پمپاژ آن آّبها، آب مشروب شهر زابل و احتمالاً قسمتی از آب فضای های سبز را نیز تأمین میکنند. امیدوارم دولتمردان ما با اتخاذ تدابیر اساسی جلو این تحدید بزرگ را گرفته و این خطۀ بظاهر محروم را از این بن بست نجات بدهد.

بلاخره به دانشگاه زابل رسیذیم و پس از عبو از خیابانها و فضاهای مشجر و سر سبز به محل استراحت رسیدیم با اینکه در اکثر مواقع از سال هوای آن منطقه گرم و غبار آلود می شود به لطف خدا هوای صاف نسبتاً معتدل آنروز بر میهاننوازی گرم و صمیمانۀ میزبانان با محبت مسئولان افزوده و ما مسافران خستۀ از راه رسیده را در سر سفره رنگین ناهار دور هم جمع کرد.آقای رئیس دانشگاه زابل هم در سر سفره به جمع ما پیوستند با توضیحات ایشان معلوم شد که این دانشگاه برخلاف اکثر دانشگاههای کشور دروس تئوری را باعمل هماهنگ کرده فارغ التحصیان کار بلد تحویل جامعه می دهند و در این دانشگاه که عمدتاً کشاورزی است پرورش شتر مرغ و تربیت و تکثیر گاوهای بومی سیستان و کشت گیاهان دارویی و......می کنند و کبابهای فراوان حاضر در سفره از کوشتهای شتر مرغ های تولیدی خودشان درست شده است.

بعد از صرف ناهار و ادای فریضه نماز به دیدن چاه نیمه ها ( در بالا توضیح داده شده) و مجل پرورش شتر مرغ ها و گاوهای بومی سیستانی رفتیم که هر یک در نوبۀ خود فراتر از یک محیط تحقیقاتی در واقع یک کار تولیدی بود رفتیم و از دیدن آنها لذت بردیم در طول بازدید همه ذکر خیر از یک شخص بنام ده مرده می کردند که در ایجاد و احیای همۀ این فضاها زحمت زیادی کشیده است. به عقیدۀ من همۀ این داشته ها و بقای آنها وابسطه بوجود هیرمند است و بس. که باید جدی گرفته شود.

بعد از یک روز کامل گردش پر بار در زابل به زاهدان بر گشتیم و ساعت 7 بعد از ظهر به دانشگاه زاهدان رسیدیم و بعد از صرف شام در رستوران دانشگاه به محل استراحت یعنی استاد سرای دانشگاه آزاد رفتیم.

روز شنبه 11/9/96 با توجه به اینکه برای ساعت 12ظهر بلیط برگشت به تهران داشتیم  برنامۀ دیگری از قبل تنظیم نشده بود باوجود این بعد از صبحانه آقای دکتر شاکری از دانشگاه علوم پزشکی زاهدان آمدند و ما را برای دیدن مسجد بزرگ اهل تسنن زاهدان بردند با اینکه تمام قسمت های این مسجد برای بازدید عموم آزاد نیست با هماهنگی که انجام داده بودند اجازه یافتیم از تمام فسمت های مسجد حتی قسمت در خال ساخت و توسعه آن دیدن کنیم نقشۀ کلی مسجد برگرفته از مسجد توپ قاپی شهر استانبول ترکیه است که باهزینه زیاد در زمین بسیار بزرگی با بهترین مصالح و معماری ساخته شده و واقعا دیدنی است برای چلگیری از اطالۀ کلام از توضیح دادن جزئیات آن صرف نظر می کنم و علاقه مندان را به مراجعه به اینترنت توصیه می کنم .    


برچسب‌ها: آقای دکتر ایرج افشار سیستانی و شهر سوخته, و دریاچۀ هامون و رودخانۀ هیرمند

شبستر...
ما را در سایت شبستر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ashrafizadeh-ahmada بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 16 اسفند 1396 ساعت: 15:44